جدول جو
جدول جو

معنی ابن نفی - جستجوی لغت در جدول جو

ابن نفی(اِ نُ نَ فی ی)
آنکه او را پدر از خانه برانده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ نُ کَ)
محدثی است. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابوالحسن علی بن محمد بن الزبیر الاسد الکوفی. عالم نحوی لغوی. او راست: کتاب فی معانی الشعر و اختلاف العلماء. کتاب القلائد و الفرائد در لغت و شعر. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قُ فُ)
ابوالعباس احمد بن حسن بن علی بن خطیب بن قنفذ. از مردم قسنطینه و او قضای آن شهر داشت و در نیمۀ اول مائۀ نهم هجری میزیست. او راست: کتاب الفارسیه فی مبادی الدوله الحفصیه (از سال 461 تا 804 ه. ق.). و شرح الطالب فی اسنی المطالب در تراجم مشاهیر علما تا سنۀ 807
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نُ با)
دشنامی است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
محمد بن ایوب اندلسی غافقی. مقری و محدث. او از فقهای مالکی است و وفات وی به سال 608 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
شب باماهتاب. لیل مقمر. مهتاب شب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
نجیب الدین ابوابراهیم محمد بن جعفر بن محمد بن نمای حلی ربعی. فقیه شیعی. او شاگرد ابن ادریس و استاد محقق صاحب شرایع است. وفات او به 645 هجری قمری بوده است
نجم الدین جعفر بن محمد فرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. فقیه و محدث. او راست: کتاب مثیرالاحزان و کتابی در اخبار مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی
نجم الدین جعفر بن شمس الدین محمد بن جعفر فرزندزادۀنجم الدین جعفر بن محمد. او راست: کتاب منهج الشیعه
نظام الدین احمدفرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. از فقهای شیعه
جلال الدین حسن فرزند نظام الدین احمد. فقیه شیعی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
جمال الدین ابوعبدالله محمد بن سلیمان. اصلاً ایرانی از مردم بلخ. وی در بیت المقدس پرورش یافت و سپس چندی به مصردر مدرسه عاشوریه تدریس داشت. و او را تفسیری است کبیر مشتمل بر لغات و قراآت و اسباب نزول و جز آن. مولد او به سال 611 هجری قمری و وفات در 698 بوده است
ناصرالدین حسن بن شاور نفیسی. ادیب و شاعر مصری. او راست: کتاب منازل الاحباب و منازه الالباب در دو مجلد. وفات او687 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ طُ فَ)
ابوبکر محمد بن عبدالملک بن طفیل قیسی اندلسی. یکی از مشاهیر حکمای عرب اسپانیا. ظاهراً در اوائل مائۀ ششم هجری در وادی آش شهری کوچک در اندلس متولد گشته است. او شاگرد ابن باجۀ معروف است و در طب و علوم ریاضی و فلسفه و نیز شعر مقامی شامخ دارد. وی را در دربار موحدین مکانتی بلند بود و سمت وزارت و طبابت خاص و رازداری ابویعقوب یوسف دومین سلطان این سلسله (558 -579 ه. ق.) داشت. ابن الخطیب مورخ شهیر غرناطه در نیمۀ اول مائۀ هشتم گوید ابن طفیل در این شهر شغل طبابت میورزید و هم بدانجا دو کتاب طب تألیف کرد، و قطعات بسیاری از اشعار او را در این تاریخ آورده است. مورخ دیگر مائۀ هفتم عبدالواحد مراکشی که درک صحبت پسر ابن طفیل کرده از گستاخی و بی تکلفی ابن طفیل با یوسف موحدی حکایاتی آورده است و باز گوید من خود عده ای کثیر از کتب او را در شعب حکمت و کتاب النفس او را بخط وی دیدم. ابن طفیل از تقرب خویش نزد یوسف حسن استفادت کرده ودوستان حکیم خویش را بپادشاه نزدیک ساخت، از جمله آنگاه که یوسف کتب ارسطو را بساده ترین صورتی شرح و تفسیر شدن میخواست ابن طفیل، برای این مقصود حکیم جلیل اندلس ابن رشد را بدو معرفی کرده و ابن رشد این تقاضا بپذیرفت و بشروح معروف خویش پرداخت. وفات ابن طفیل در مراکش به سال 581 بود و یعقوب بن یوسف سلطان موحدی به جنازه او حاضر آمد. از تألیفات او علاوه بر دو کتاب طبی سابق الذکر کتابی دیگر به نام اسرار الحکمه الاشراقیه است که شاید همان مقاله فی النفس یا مقالۀ فلسفی دیگر باشد. ابن ابی اصیبعه گوید مکاتباتی میان او و ابن رشد در مسائل مختلفۀ طب بوده است. خود ابن رشد در شرح اوسط مقالۀ کائنات الجو (فصل دوم) آنجاکه از اقالیم و از قسمت معمور و مغمور زمین بحث میکند کتابی از دوست خود ابن طفیل در همین موضوع نام برده است و باز ابن رشد آنجا که بنظام بطلمیوس راجع بفلک تدویر و فلک خارج مرکز شدیداً اعتراض میکند گوید نظریۀ ابن طفیل در این امر کاملتر و مشتمل فواید جمّه است و از گفتۀ ابن رشد برمی آید که ابن طفیل را در نجوم ید طولی و قدح معلی بوده است. ابواسحاق بطروجی شاگرد ابن طفیل در مدخل کتاب خود در نجوم گوید: بیاد داری که قاضی ابوبکر بن الطفیل بما میگفت که نظامی نجومی نو با قواعدی جدید برای حرکات مختلفۀ افلاک یافته است مخالف اصول و قواعدی که بطلمیوس نهاده و بموجب آن نظام بتصویر فلک تدویر و فلک خارج مرکز احتیاج نیفتد و تمام مشکلات فن حل شود و اختلافی باقی نماند ونیز وعده کرد که آنرا خواهد نوشت و مرتبۀ عالی او را در علم همگی میدانیم - انتهی. لکن کتابی که سبب شهرت ابن طفیل در مغرب شده مقالتی است فلسفی در صورتی نو و بدع به نام رسالۀ حی بن یقظان و آن افسانۀ مردی است که بی وسیلۀ توالد و تناسل عادی، در جزیره ای از نواحی خط استوا بوجود آمده و آهوئی او را شیر داده و چون بسن رشد رسیده نزد خود بتفکر پرداخته و از محسوسات بقواعد طبیعی و روابط اشیاء با یکدیگر پی برده است و سپس در امور مابعدالطبیعه اندیشیده و وجودروح و صانع را معتقد شده است. آنگاه مردی دینی موسوم به ابسال بجزیره مسکن او آمده و به او زبان آموخته و این دو تن دریافته اند که هر دو، یکی از راه اندیشه و فکر و دیگری از طریق دین بمقصد واحد رسیده اند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
هر یک از سه ستارۀدب اکبر و اصغر و مجموع آنها را بنات النعش گویند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
ابوعلی حسن بن علی عبدی ملقب به همام. شاعری شیعی از مردم واسط. در دمشق و گاهی بغداد اقامت داشت و بعض بزرگان وقت را مدح می گفت و سپس بخدمت امجد فرمانروای بعلبک پیوست. وفات او به سال 596 هجری قمری بوده است
ابوالحسن علی. متوفی به سال 376 هجری قمری از ادبای وقت خویش و از کتب اوست: کتاب البراعه و کتاب صحبهالسلطان
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نُ جَیْ یَ)
از شاگردان ابوالربیع حامد بن علی. یکی از صنّاع آلات فلکیه. (ابن الندیم)
علی بن نجا. واعظ مشهور. او از علمای حنبلیان است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نُ جَ)
زین العابدین بن ابراهیم بن نجیم مصری. فقیه حنفی. تألیفات او در فقه معروف است و مهمترین آنهاست: الاشباه و النظائرالفقهیه علی مذهب الحنفیه و البدرالرائق، شرح بر کتاب مشهور کنزالدقایق نسفی در هشت جلد. الفتاوی الزینیه و جز آن. وفات او به سال 970 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَی ی)
ناکس. خسیس. فرومایه از مردم، مادربخطا
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قُف ف)
ابوالفرج امین الدوله بن موفق الدین یعقوب بن اسحاق کرکی نصرانی. طبیب و فیلسوف. پدران اودر خدمت ملوک ایوبی شغل کتابت داشته اند. مولد ابن قف در کرک است، و در بعض نسخ عیون الانباء آخرین کس است که ابن ابی اصیبعه نام برده و از اینرو بعضی اشتباهاً او را تلمیذ ابن ابی اصیبعه گمان کرده اند. ابن قف در دمشق و دیگر شهرهای شام شغل طبابت میورزید. او راست: شرح کلیات قانون. الشافی فی الطب. شرح الفصول. مقاله فی حفظ الصحه. کتاب العمده فی صناعه الجراح. حواش علی ثالث القانون. شرح اشارات ابوعلی بن سینا. جامعالغرض فی حفظ الصحه و دفع المرض. المباحث المغربیه. مولد او به سال 630 ه. ق. و وفات در 685 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ دا)
نام وادیی است. (مراصدالاطلاع). نام رودباریست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ظَ فَ)
حجه الدین ابوعبدالله محمد بن ابی محمد صقلی. مولد او صقلیه. در مکه پرورش یافته. کتابی باسلوب کلیله ودمنه دارد موسوم به سلوان المطاع فی عداون الاتباع و آنرا به ابوعبدالله محمد بن ابی القاسم اهدا کرده است، در سال 554 ه. ق. متن عربی کتاب در قاهره به طبع رسیده و بترکی و ایتالیائی وانگلیسی ترجمه شده است و آنرا بفارسی نیز بنام ریاض الملوک فی ریاضات السلوک ترجمه کرده و شرح حال شیخ اویس جلایری را بدان افزوده اند، با تقدیم و تأخیری در ابواب و فصول. و خیرالبشر بخیرالبشر. او در شهر حماه به سال 565 درگذشته است. (ابن خلکان) (بغیهالوعاه)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم علاءالدین بن النفیس مصری قرشی. او طب را نزد ابن الدخوار به دمشق آموخت و نیز بتحصیل علم نحو و فلسفه و حدیث پرداخت و سپس بتدریس و تألیف آغاز کرد. وی در طب بزمان خویش شهرتی بسزا داشت و در687 هجری قمری وفات کرد بعضی وفات او را در 696 گفته اند و عمر او هشتاد سال بود. او را تألیفات کثیره است و نسخ عدیده از کتب او بر جای مانده است و کتاب شامل او که بقول حاجی خلیفه انگارۀ آن در 300 جلد بوده است بتألیف هشتاد جلد آن توفیق یافته. ابن النفیس فصول ابقراط را شرح کرده است و حاجی خلیفه شرح تقدمهالمعرفۀ بقراط را نیز به او نسبت میکند و شرحی بر تشریح قانون ابوعلی دارد. و نیز او راست شرح کتاب اول یا بعبارت دیگر کلیات قانون. و نیز شرح مسائل حنین واختصار حاوی. متداولترین کتاب ابن النفیس کتاب موجز اوست و آن اختصار قانون ابوعلی است و حاجی خلیفه از این کتاب تمجید کند و گوید: ’هو خیر ما صنف من المختصرات و المطولات اذ هو موجز فی الصوره لکنه کامل فی الصناعه منهاج للدرایه حاو للذخائر النفیسه شامل للقوانین الکلیه والقواعد الجزئیه جامع الاصول المسائل العلمیه و العملیه’. و بر این موجز شرح بسیار کرده انداولین آنها که حاجی خلیفه از آن نام میبرد شرح محمد بن محمد اقسرائی است به نام حل الموجز و دومین شرح نفیس بن عوض است و آنرا به سال 841 در سمرقند بپایان رسانیده است و صاحب کشف الظنون آنرا بهترین شرح موجز میشمارد. و نام دو شرح دیگر از این کتاب میبرد یکی از احمد بن ابراهیم الحلبی متوفی به سال 971 و دیگری شرح ابراهیم بن محمد سویدی متوفی به 690 و شرح دیگری که در تداول کم از شرح نفیسی نیست از سدید کازرونی است مغنی و نیز محمود بن احمد امشاطی متولد 810 را بر آن شرحی است و ابن النفیس را شرحی است بر کتاب الهدایه فی الطب تصنیف ابوعلی ابن سینا. از بزرگان تلامیذ او یکی بدرالدین حسین رئیس الاطباء و امین الدوله القف و السدید ابوالفضل بن کوشک و ابوالفتوح اسکندری است. و صاحب روضات کتاب دیگری ازو نام میبرد به نام کتاب المهذب فی الکحل و کتاب مختصری در منطق و گوید او در صناعت منطق بطریقۀ متقدمین میرفته است. و شیخ نجم الدین صفدی گوید: او را کتاب کوچک دیگری است به نام فاضل بن ناطق و آن معارضه با رسالۀ حی بن یقظان ابن سیناست و در آنجا بانتصار مذهب اسلام و آراء مسلمین در نبوات و شرایع و بعثت جسمانی و خراب عالم برخاسته است و این کتابی بدیع است و دلالت بر قدرت و صحت ذهن و تمکن او در علوم عقلیه دارد.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ دی ی)
ابوزکریا یحیی بن عدی بن حمید بن زکریای منطقی، نصرانی یعقوبی. نزیل بغداد. شاگرد ابوبشر متی بن یونس و ابونصر فارابی. وفات 363یا 364 ه. ق. او سرآمد منطقیین عصر خویش بود و کتب بسیار بخط خود نوشت، دو بار تفسیر طبری را نسخه کرده بملوک هدیه فرستاد. ابن قفطی نزدیک چهل کتاب اعم از تصنیف مستقل یا تفسیر و شروح کتب ارسطو و اسکندر و دیگران از او شمرده است. ابن عدی در هشتاد ویک سالگی درگذشت و در یکی از کنایس بغداد دفن شد. و ازجمله کتب اوست: ترجمه نوامیس افلاطون و طیماوس و اقریطن در نوامیس و مقولات عشر ارسطو با تفسیر اسکندر افرودیسی و طوبیقا و شروح اسکندر و شرح اربعالاواخر امونیوس و انالوطیقای اول و سوفسطیقا با شرح اسکندر و بؤطیقا (مبحث الشعر) با شرح اسکندر و شرح ثامسطیوس و شرح طبیعیات ارسطو و شرح آثار علویه و کتاب النفس با تفسیر امقیدورس. و مقداری از الهیات ارسطو (کتاب الحروف) و ترجمه شروح ثامسطیوس، کتاب السماء و العالم و اخلاق وآثار علویه و ماوراءالطبیعۀ ثاوفرسطس و کتاب الزراعۀ قسطوس. و ابن الندیم از کتب او تفسیر طوبیقای ارسطو و مقاله ای در بحوث اربعه و رساله ای در نقض حجج قائلین به تعلق افعال بخدای تعالی و اکتساب به عبد را نام برده است و گوید یحیی بن عدی بمن گفت که شبانه روز یکصد ورقه (رجوع به ورقۀ سلیمانی شود) کتابت میکند
ابواحمد عبدالله بن عدی (242-323 ه. ق.). محدث ایرانی از مردم جرجان. عراق و مصر و شام و حجاز را در طلب حدیث سیاحت کرده. و در استراباد درگذشته است. او راست: کتاب کامل در جرح و تعدیل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ لَ)
ابن امه. ابن زومله. پسر داه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زَ)
محمد بن اسماعیل کاتب، مکنی به ابوعبدالله. او صاحب خطی نیکو بود و از اوست: کتاب الکتّاب و الصناعه و نیز مجموعۀ رسائلی. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَرْرا)
شاعری از مردم موصل. وفات 545 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ نَ فی یَ)
ابوالقاسم محمد بن علی بن ابیطالب. مولد او دو سال پیش از مرگ عمر بن الخطاب (21 ه. ق.). وفات 81 ه. ق. و حنفیه لقب مادر او خوله بنت جعفر بن قیس است. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مانند سایر بنی هاشم گوشه گیر و منزوی بود. پس از یزید بن معاویه مختار بن ابی عبیده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولی گردید. در سال 66 ه. ق. عبدالله بن زبیر که خود مدعی خلافت بود وی را به بیعت و متابعت خویش اکراه میکرد و اوتن درنمیداد تا مختار گروهی بمکه فرستاده او را مستخلص کرد، پس از قتل مختار باز گرفتار ابن زبیر گردیدو ابن زبیر او را بطائف نفی کرد. پس از کشته شدن ابن زبیر او به دمشق بدیدار عبدالملک شد و چون از شام بازگشت در طائف اقامت گزید و هم بدانجا درگذشت. فرقۀ کیسانیه او را امام خویش دانند و گویند او تا غایت بجبل رضوی زنده باشد. ابوهاشم فرزند او از علمای تابعین بشمار است. و کیسان لقب مختار بن ابی عبید است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جِنْ نی)
ابوالفتح عثمان. ادیب و نحوی موصلی. شمنی در حاشیۀ مغنی گوید پدر او جنی رومی و مملوک سیلمان بن فهد ازدی بود. و گویند جنی معرب گنی کلمه رومی است. مولد ابن جنی شهر موصل پیش از سال 300 ه. ق. است و او چهل سال ملازم صحبت ابوعلی فارسی بوده و از او نحو و تصریف آموخته و پس از وی خلیفۀ او گشته و در بغداد بجای ابوعلی بتدریس پرداخته است. وفات او به بغداد به سال 392 روی داده است. و سید رضی در علوم ادبیه شاگرد او بوده. ابن جنی وقتی در حلب بدربار سیف الدوله و زمانی بفارس به خدمت عضدالدولۀ دیلمی پیوسته است. او را در فن خویش تصانیف بسیار است، از جمله: کتاب لمع که متعارف و متداول بوده و بر آن شروح بسیار نوشته اند. کتاب خصائص. کتاب سرالصناعه. کتاب المنصف. کتاب التلقین. کتاب التعاقب. کتاب الکافی فی شرح القوافی. کتاب التذکرهالاصبهانیه. کتاب المقتضب. کتاب التصریف الملوکی. و ابن الندیم کتب ذیل را نیز بدو نسبت می کند و از کتب فوق جز از لمع و تلقین و تعاقب نام نمی برد: کتاب التعاقب فی العربیه. کتاب المعرب. کتاب التلقین. کتاب اللمع. کتاب الفسر لشرح دیوان ابی الطیب. کتاب الفصل بین الکلام الخاص و العام. کتاب العروض والقوافی. کتاب جمل اصول التصریف. کتاب الوقف و الابتداء. کتاب الالفاظ من المهموز. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب تفسیر المراثی الثلاثه و القصیده الرائیه للشریف الرضی. کتاب معانی ابیات المتنبی. کتاب الفرق بین کلام الخاص و العام
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ثَ را)
رجوع به ابن بجده شود، سید. رئیس. سر. سرور
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ قی ی)
ابوبکر یحیی بن عبدالرحمن اندلسی، شاعر. وفات به سال 540 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَرْری)
ابوالحسن علی بن محمد بن حسین رباطی. در حدود 660 ه. ق. در شهر رباط تازه متولد شده و در سال 730 یا 731 یا 733 در همان شهر درگذشته است. کتاب او موسوم به الدرراللوامع در قراآت مانند اجرومیۀ نحو ابن آجروم بین مسلمین شمال افریقیه متداول است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وا)
شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. داءلان. تور. ذئب الارمن. توره. (مهذب الاسماء). گال. اهمر. چغال. چغّال: پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). ج، بنات آوی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صا)
حداءه، و آن مرغی است. غلیواژ. زغن. گوشت ربا
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
احمد بن عبیدالله بن سیف سجستانی، مکنی به ابوبکر. از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم). و ظاهراً این ابن سیف همان ابن سیف فقیه شافعی سابق الذکر است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَ سی ی)
احمد. یکی از شیوخ متصوفه. او به سال 534 ه. ق. در اندلس دعوی مهدویت کرد و در 538 بر میرتلا وبعض مواضع دیگر مستولی شد لکن پیروان او، او را بموحدین تسلیم کردند و عبدالمؤمن موحدی وی را آزاد کردو مدتها در دربار موحدین بزیست و عاقبت بدست یکی ازپیروان خویش کشته شد. او راست کتابی در تصوف به نام خلعالنعلین فی الوصول الی حضره الجمعین و این کتاب را شیخ محیی الدین عربی شرح کرده و در آنجا گفته است: ان المصنف کان من اهل العربیه و الفضل متضلعاً من اللغه فلایقصد الی کلمه الا لحکمه یراها، و این عبارت ابن عربی مقام شامخ مؤلف و تألیف را اثبات میکند و شرح دیگری نیز شیخ عبدی شارح فصوص بر این کتاب دارد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هََ ی ی)
و هی بن بی. فرومایه و ناکس از مردم. خسیس از ناس. بی سروپا. بی پدرومادر. و ظاهراً بیت منوچهری که اکنون لایقرء است اصلش این است:
آن جایگاه کانجمن سرکشان بود
تو بوعلاء و این دگران هی ابن بی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن آحی
تصویر ابن آحی
غلیواژ خورایی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آوی
تصویر ابن آوی
شغال شگال
فرهنگ لغت هوشیار